مجاب کردن
مترادف مجاب کردن: متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن رای، نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
اطمینان دادن، بیمه کردن، مجاب کردن، راضی کردن، خاطر جمع کردن
مجاب کردن، رد کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن فکر و عقیده و نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن