مثوی


مترادف مثوی: ماوا، مکان، مثوا، منزل، آرامگاه، خاکجا، قبر، گور، مزار

لغت نامه دهخدا

مثوی. [ م َث ْ وا ] ( ع اِ ) مقامگاه. ( دهار ). منزل و جای باش. ج ، مثاوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). جای آرام و قرارگاه. ج ، مثاوی. ( آنندراج ). منزل. یقال : نزلوا مثوی مبارکاً؛ ای منزلاً. ج ، مثاوی. ( محیط المحیط ). اقامت. جای. منزل. مقام : سقی اﷲ ثراه و جعل الجنة مثواه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما اشرکوا باﷲ ما لم ینزل به سلطاناً و مأویهم النار و بئس مثوی الظالمین. ( قرآن 151/3 ). فأدخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبرین. ( قرآن 29/16 ). برادر کامکار را از مثوی و مواسات خویش محروم واز فقدان صحبت والفت خود در هر صباح و مساء مغموم ساخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 456 ).
پس شدم با او به چارم آسمان
مرکز و مثوای خورشید جهان.
مولوی.
- ابوالمثوی ؛ میزبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- || مهمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- ام المثوی ؛ زن میزبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- طاب مثواه ؛ جمله ای است دعائی ، پاکیزه باد مقام و آرامگاه وی.
- مثوی ساختن ؛ منزل کردن. اقامت کردن : روزی چند در این جنة المأوی مقر و مثوی سازیم. ( مقامات حمیدی ).
|| پناهگاه. مأوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مثوی. [ م ُث ْ ] ( اِخ ) نام نیزه آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مثوی. [م َث ْ وی ی ] ( ع ص ) مدفون و دفن شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

منزل، مکان، قرارگاه، مثاوی جمع
( اسم ) ۱ - جزای نیک دهنده . ۲ - عطا کننده .
مدفون شده

فرهنگ معین

(مَ وا ) [ ع . ] (اِ. ) منزل ، مکان .

پیشنهاد کاربران

توضیح اولیه:
اسم مکان - همان گونه که در زبان فارسی نیز داریم - بر مکان وقوع فعل دلالت دارد.
اگر از فعل ثلاثی مجرد ساخته شود بر وزن ( مَفعَل - مفتوح العین ) و ( مفعِل - مکسور العین ) می آید . مانند: یَطبخ - مَطبَخ / یَضرِبُ - مَضرِب.
...
[مشاهده متن کامل]

و اگر بخواهیم از فعل غیر ثلاثی مجرد ( ثلاثی مزید - رباعی و. . . ) اسم مکان بسازیم، بر وزن اسم مفعول آن فعل، اسم مکان می سازیم و برای تشخیص آن در جمله باید از قراین فهمید که مراد از آن ، اسم مفعول است یا اسم مکان.
اما کلمه ی مثوا:
ثلاثی مجرد از ریشه ی ( ثویَ ) که ماضی ثوی ( ثوا خوانده شود ) ومضارع یثوی ( یثوا خوانده شود ) و مصدر ثواء است. البته ( ثویَ ) یک فعل معتل ناقص است که بر وزن ( فَعَلَ ) می باشد امّا چون قواعد اعلال بر روی آن انجام می گیرد تبدیل می شود به کلمه ای که انتهای آن الف مقصوره است امّا برای ساختن اسم مکان از آن هیچ مانعی وجود نداشته و بر وزن ( مَفعَل - مفتوح العین ) ساخته می شود پس اسم مکان، مثوا یا مثوی ( مثوا خوانده شود ) و به معنای منزل، منزلت، محل و جایگاه است.
در ضمن :
مثوا ی ( ضمیر متکلّم وحده ) =مثوای ( جایگاه من )

کلمه ( مثوی ) اسم مکان از ماده ثوی یثوی ثوأ و به معنای محل اقامت با استقرار است ،

بپرس