مثوبت

لغت نامه دهخدا

مثوبت. [ م َ ب َ ] ( ع اِ ) جزای نیکی. ( غیاث ) : رب العالمین گوید گواهی شان قبول کردم و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت و دوستان را مثوبت و رحمت. ( کشف الاسرار ج 2 ص 529 ).
پذرفته باد روزه و فرخنده عید تو
از روزه با مثوبت و از عید شادمان.
سوزنی ( دیوان چ شاه حسینی ص 298 ).
همه از سریقینی صادق و رغبتی تمام بسیجیده کار شدند و دلها بر احراز مثوبت غزو و نیل درجه شهادت قرار دادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 41 ). و رجوع به مثوبة شود.

مثوبة. [ م َ ب َ / م َث ْ وَ ب َ ] ( ع اِ ) پاداش نیکی. ( دهار ). پاداش به نیکی. ( ترجمان القرآن ). پاداش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاداش و جزا. ( ناظم الاطباء ). ثواب. ( اقرب الموارد ). جزای نیکی و اجرت عبادت در آخرت. ( غیاث ). اجر و مزد. ج ، مثوبات. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ) : ولو انهم آمنوا واتقوا لمثوبة من عنداﷲ خیر لوکانوا یعلمون. ( قرآن 103/2 ). قل هل انبئکم بشر من ذلک مثوبة عنداﷲ من لعنه اﷲ و غضب علیه. ( قرآن 60/5 ). و رجوع به مثوبت و مثوبات شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پاداش نیک جزای کار خوب : رب العالمین گوید : گواهی شان قبول کردم و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت و دوستان را مثوبت و رحمت . جمع : مثوبات .

فرهنگ معین

(مَ بَ ) [ ع . مثوبة ] (اِ. ) پاداش ، جزا.

فرهنگ عمید

پاداش، جزا، جزای عمل خیر.

پیشنهاد کاربران

بپرس