مثمن
/mosamman/
مترادف مثمن: هشت تایی، هشت رکنی، هشت لا، هشت گوشه، ارزیابی شده، قیمت گذاری شده
لغت نامه دهخدا
- روضه مثمن ؛ کنایه از هشت بهشت. ( آنندراج ).
مثمن. [ م ُ ث َم ْ م ِ ] ( ع ص ) کسی که چیزهای هشت سو و هشت گوشه می سازد. ( ناظم الاطباء ).
مثمن. [ م ُ م ِ /م ُ ث َم ْ م َ ] ( ع ص ) مبیع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیزی که قیمت آن تعیین شود. ( از اقرب الموارد ). فروخته شده و مبیع. ( ناظم الاطباء ). متاع. کالا. آنچه را که در برابر ثمن و بها و قیمت نهاده اند خریدن و فروختن را. مقابل ثمن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مثمن. [ م ُ م َ ] ( ع ص ) گرانمایه و قیمتی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مثمن. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) شخصی که شتران خود را در هشت روز یک بار آب دهد. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که دارای شتران ثِمن باشد یعنی هشت روز یک نوبت آب خورنده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اثمان شود. || آنکه بهای بسیار به هرچیز می دهد. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || مشتمل بر هشت و شامل بر هشت. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) قیمت شده ارزیابی شده .
شخصی که شتران را هشت روز یکبار آب بدهد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (ریاضی ) [قدیمی] هشت گوشه.
۳. [قدیمی] هشت تایی.
۴. [قدیمی] گران بها، باارزش.
پیشنهاد کاربران
کالا و یا هر چیزی که بابت آن ثمن پرداخت شده
مثمن یا مبیع ، یعنی کالای مورد معامله
در اصطلاح حقوقی :: مُثمَن
چیزی که درمقابل ثمن گرفته میشود
جنس ، کالا ، چیزی که مقابل ثمن است ، خریدارثمن ( پول ) را می دهد و فروشنده کالا را درمقابل مثمن را می دهد. مبیع
مبیع یا انچه که در مقابل ثمن است