مثمله

لغت نامه دهخدا

( مثملة ) مثملة. [ م َ م َ ل َ ] ( ع اِ ) استادنگاه آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ایستادنگاه آب. و چاه بزرگ و یا تالاب عمومی که از آن آب می کشند. ( ناظم الاطباء ). برکه آب. حوض آب. ( از اقرب الموارد ).

مثملة. [ م ِ م َ ل َ ] ( ع اِ ) پشم پاره که بدان روغن بر مشک و شتر مالند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آوندی که در آن ترف نهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سبدی از برگ خرما که در آن کشک و ترف می نهند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خریطه شبان که بر دوش دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گل ته چاه. ( ناظم الاطباء ). گلی که از ته چاه بیرون آورند. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس