( مثمثة ) مثمثة. [ م َ م َ ث َ ] ( ع مص ) تراویدن خیک آب را. مِثماث. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تر کردن پلیته را به روغن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). فتیله را به روغن آغشتن. ( از اقرب الموارد ). || آمیختن و شورانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شورانیدن و درآمیختن کار قوم را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جنبانیدن و حرکت دادن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || غوطه دادن در آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مثمثوا بنا ( به صیغه امر )، یعنی قدری راحت کنید ما را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).