مثری
لغت نامه دهخدا
- مابینی و بینک مُثْر؛ یعنی پیوند من و تو نمی گسلد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یعنی خشک نشود تری و نمی مابین من و تو. ( ناظم الاطباء ). || زهدان باردار. ( ناظم الاطباء ). || ابری که تر کند و نرم نماید زمین را. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مثری. [ م ُ ث َرْ ر ] ( ع ص ) تر کننده خاک. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تر کننده دانه و نان خشک. ( ناظم الاطباء ). || آن که آب ریخته لت کند قروت را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || آن که آب زند بر جایی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).آب پاشنده به روی زمین. || کسی که دست می زند بر زمین. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تثریة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید