مثاله

لغت نامه دهخدا

( مثالة ) مثالة. [ م َ ل َ ] ( ع مص )فاضل شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). افضل و افزون و گرامی شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) فضل. ( از اقرب الموارد ). || حسن حال. ( از ذیل اقرب الموارد ).
مثاله. [ م ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) فرمان پادشاهی و منشور. ( غیاث ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) فرمان پادشاهی .

فرهنگ معین

(مَ لَ یا لِ ) [ ع . مثالة ] (اِفا. ) ۱ - فضل . ۲ - حسن حال .

فرهنگ عمید

۱. فضل، برتری.
۲. نیکویی حال.

پیشنهاد کاربران

بپرس