دیکشنری
مترجم
بپرس
متکی بودن به
معنی انگلیسی
:
count
,
depend
,
lean
,
reckon
دنبال کنید
مترادف ها
rest
(فعل)
تکیه دادن، کردن، راحت کردن، استراحت کردن، اسودن، ارمیدن، متکی بودن به
فارسی به عربی
استراحة
پیشنهاد کاربران
استواری بر ( یک چیز )
تکیه زده به
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها