متکاوس

لغت نامه دهخدا

متکاوس. [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) گیاه بسیار و بریکدیگر نشسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || توبرتو و برهم. ( آنندراج ). گوشت توبرتو شده و بسیار برهم نشسته. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تکاوس شود. || به اصطلاح عروض در پی هم آمدن چهار حرکت باجتماع دو سبب چون ضربنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و آن چهار متحرک و ساکنی است چنانکه فعلتن که از مستفعلن خیزد و این فاصله کبری است و شرح آن در قسم عروض داده آمده است و گفته شده که این قافیت در شعر پارسی خوش آینده نباشد چنانکه متکلفی گفته است :
گریار من غم دلم بخوردی
زین بهترک به حال من نگردی.
و اشتقاق این لفظ از تکاوس است بمعنی انبوهی و مزاحمت و گویند نبت متکاوس ؛ یعنی گیاهی درهم رسته و بهم بیرون شده و به سبب کثرت متحرکات این قافیت ،و دوری آن از اعتدال آن را بتزاحم گیاه و درهم رستگی آن تشبیه کردند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 206 ).

فرهنگ عمید

قافیه ای که در آن چهار حرف متحرک پس از آخرین حرف ساکن آمده باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

مُتَکاوِس
(در لغت به معنی انبوه) اصطلاحی در قافیه. قافیه ای که در آن پیش از حرفِ رَویِ ساکن، چهار حرف متحرک باشد، مانند چهار حرف متحرک «ب، خ، ر، د» و «ن، گ، ر، د» که در دو قافیۀ این بیت پیش از حرف روی ساکن (ی) قرار گرفته اند: گر یار من غم دلم بخورَدی / زآن بهترک به حال من نگرَدی (رودکی). این نوع قافیه در شعر فارسی کمیاب است و به سبب تعدد هجاهای کوتاه ناپسند تلقی می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس