متوعر

لغت نامه دهخدا

متوعر. [ م ُ ت َ وَع ْ ع ِ ] ( ع ص ) سرگردان و پریشان و حیران. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || راه سخت و ناهموار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به توعر شود. || ( اصطلاح معانی بیان ) نزد بلغاء کلمه ای است وحشی و غلیظ. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). لفظی که نامأنوس بود و معنی آن آشکار و روشن نباشد. و رجوع به وحشی در همین لغت نامه و کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1475 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس