متوسع. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] ( ع ص ) فراخ نشسته. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به توسع شود. || فراخ. وسیع : این بنده ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع. ( مرزبان نامه ص 10 ).