متوره

لغت نامه دهخدا

متوره. [ م ُ ت َ وَرْرِه ْ ] ( ع ص ) نادانستگی و نااستادی کننده در کار. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گول و احمق و نادان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به توره شود.

متوره. [ م َ رَ ] ( اِخ ) اصلش مَتُهرا. نام شهری معروف ، معبد اهل هند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) :
چون زند سبز متوره ، حرف از پازند حسن
بهر زیب نطق مصحف خوان گل از بر کند.
ملاطغرا ( از بهار عجم وآنندراج ).

گویش مازنی

/matoore/ پوزه

پیشنهاد کاربران

بپرس