متورط
لغت نامه دهخدا
- متورط شدن ؛ درورطه افتادن. به دشواری و هلاکت افتادن : از آن گاوطبعان حماقت پیمای که تا به گردن در اوحال تبدل احوال متورط شدند. ( مرزبان نامه ص 225 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید