متوحش
/motevahheS/
مترادف متوحش: ترسان، ترسیده، سراسیمه، مرعوب، هراسان
برابر پارسی: ترسان، بیمناک، نگران
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - وحشت کننده ترسنده : لشکر ایشان از استماع این سخن متوحش و از حدیث گذشته جمله دم در کشیدند . جمع : متوحشین . ۲ - جای متروک و ویران .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جای ویران و متروک.
مترادف ها
ترسیده، هراسان، ترسان، متوحش، سراسیمه، ترسنده
پیشنهاد کاربران
کسی که زود رنج است و زود واکنش نشان می دهد.
نهیب زده
در پارسی " نیهیپان " از بن نهیپیدن به چم هراسیدن
نهیب زدن = نیهیپ زدن = ترساندن
نهیب زدن = نیهیپ زدن = ترساندن