متوارد

لغت نامه دهخدا

متوارد. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب.( ناظم الاطباء ). متواتر : و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. ( المضاف الی بدایع الازمان ). || اندیشه و تخیلی که در ذهن دو شاعر یا دو کس خطور کند. و رجوع به توارد شود.

فرهنگ فارسی

پیوسته وپی درپی، اندیشه یامفهومی که دریک موقع درمخیله دونفرواردشود
( اسم ) ۱ - پیاپی وارد شونده . ۲ - فکرو تخیلی که در ذهن دوتن در یک زمان یا در دو هنگام خطور کند .

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) پیوسته ، پی درپی .

فرهنگ عمید

۱. پیوسته و پی در پی.
۲. اندیشه یا مفهومی که هم زمان در مخیلۀ دو نفر وارد شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس