متهاون. [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) سستی کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). کسی که حقیر می شمارد و غفلت می کند و سبک می گیرد. ( ناظم الاطباء ) : عامی متعبد پیاده رفته است و عالم متهاون سواره خفته. ( گلستان ). به لهو و لعب مشغولند ودر ادای خدمت متهاون. ( گلستان ). و رجوع به تهاون شود. || خوار و حقیر داشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || غافل و بی خبر. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) سستی کننده در کار سهل انگار جمع : متهاونین .
فرهنگ معین
(مُ تَ وِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که در کاری سُستی کند.
فرهنگ عمید
کسی که در کاری سستی و تهاون کند، آن که امری را حقیر و سبک انگارد.