متنور. [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] ( ع ص ) آهک و قطران مالنده بر خود. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). نوره مالیده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از دور بیننده آتش را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که آتش را از دور بیند. ( ناظم الاطباء ). || روشن شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تنور شود. || شکست خورده و هزیمت یافته. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
روشن شده، روشنایی یابنده ( اسم ) روشنی یابنده دارای نور .