متنقرس. [ م ُ ت َ ن َ رِ ]( ع ص ) این کلمه در تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103 آمده ودر حاشیه همین صفحه اضافه شده «در همه نسخ منقرس است اما قاعده عربیت متنقرس استوارتر می نماید». -انتهی. دارای بیماری نقرس. نقرسی : ایشان سوارانند و من با ایشان در پیادگی کند و با لنگی متنقرس. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103 ). رجوع به نقرس شود.