متنشط

لغت نامه دهخدا

متنشط. [ م ُ ت َ ن َش ْش ِ ] ( ع ص ) شادمان و به نشاط رونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شاد و شادمان و خرم. || چست و چالاک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنشط شود. || رجل متنشط؛ مردی که ستور همراه دارد و هرگاه از سواری ملول شود فرود آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس