متنتن

لغت نامه دهخدا

متنتن. [ م ُ ت َ ت ِ ] ( ع ص ) کسی که دوستان را بگذارد و بااغیار بپیوندد. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

کسی که دوستان را بگذارد و با اغیار رود

پیشنهاد کاربران

متنتن سخن آوری:خود جدا بینی از جمع یا مخاطب ( حدود منظور هم جدا از خود برتر بینی درست است )
عمدتا متاسفانه الکلیی ها جدی دچار این خود ترد کنندگی از جمع ها میشن و در اعتیاد های دیگرم تا حدودی است ولی به دلیل افتادگی توان در اعتیاد به دود کمتر پیدا میشه در سخن و بیشتر در رفتاره.
...
[مشاهده متن کامل]

پ، ن:خود جدا افتادگی کاملا جدا از خود برتر بینیه در سه گروه متفاوت هم هست گروه اول که بیماریه شبیه افسردگی ولی متفاوت،
گروه دوم به دلیل نبود میل با افراد جدید ویا آشنا های قدیمی ( مثل خیشاوند ) که همسویی ایجاد نمیشه به دلایل گوناگون مثل اختلاف سنی ودیگر که کلی بیماری نیست و به قول خودمونی حال نکردن به هر دلیل گوناگون با فرد یا افرادی.
گروه سوم:افرادی که با دوستان و آشنایان خود دیگر همجوشی ندارند به انواع دلایل و زیر رفاقت زدن به هر دلیل و رفتن سراغ دیگرین جدیدی که خودشم دچار آشفتگی شناخت آن هاست که این هم از قضا بیماری نیست بلکه گسترش دید جهان بینی فرد است.
پس نوشت: میتوان آن را جدا گونه گرفن و بخش بخش خواند که میشود - من، تن، تن - که عبارتی از من جدا شده هم برداشت میشود از رفاقتی که هر دو یک بودن ( این احتمال و ذوقی اینجانب است نه بر اصل اصیل زبان شناسی زبان زیبای پارسی، بر اساس ساختار شناسی کلام این نظر آخر را دادم در گفتمان اگر مایل بودید استفاده کنید در غیر این صورت موارد .

بپرس