متناقض
/motanAqez/
مترادف متناقض: تناقص آمیز، ضد، متخالف، متضاد، مخالف، ناسازگار، ناقض، نقیض
متضاد متناقض: همگون
برابر پارسی: وارونه، ناسازگار، ناساز، پاد، باژگونه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) نقیض هم باشنده ضد : ولکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد .
عهد شکننده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
مغایر، مخالف، متناقض، نقیض، متباین، ضد ونقیض
ناسازگار، ناموافق، ناجور، متناقض، نا مناسب، غیر قابل استعمال با یکدیگر
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو
ناجور، متناقض، منافی، مانعهالجمع
متناقض
زننده، مخالف، متناقض، عنیف، طاقت فرسا، تنفرانگیز
متناقض، مورد اختلاف
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
متناقض = پادگویا ( پارسی )
برابر با " widerspruchsvoll" ( آلمانی )
برابر با " widerspruchsvoll" ( آلمانی )
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد.
در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به جای "تناقض" که از دو بخش ساخته شده است:
1 - para:هم ارز با "فَر/فرا" در پارسی میباشد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - dox:برابر "نظر، نگر، اندیشه، فکر" میباشد.
پس برگرفته از همین، واژه "فَرمَن" را میتوان به جای "پارادوکس، تناقض" پیشنهاد داد و از آنجا که در انگلیسی واژه "پارادوکسیکال" paradoxical" برابر "متناقض" است پس واژه "فَرمَنین" که "ین" برابر "ical" در انگلیسی است، برابر "متناقض" است.
فزون:میتوان از واژه های "پادگفتن/پادگو" نیز بکار برد که در دانشِ "منطق" بسیار شایسته هستند و به گمانم بیشتر کسانی که دانش "منطق" را دارند، از این واژه بیشتر پیشوازی میکنند!
بِدرود!
در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به جای "تناقض" که از دو بخش ساخته شده است:
1 - para:هم ارز با "فَر/فرا" در پارسی میباشد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - dox:برابر "نظر، نگر، اندیشه، فکر" میباشد.
پس برگرفته از همین، واژه "فَرمَن" را میتوان به جای "پارادوکس، تناقض" پیشنهاد داد و از آنجا که در انگلیسی واژه "پارادوکسیکال" paradoxical" برابر "متناقض" است پس واژه "فَرمَنین" که "ین" برابر "ical" در انگلیسی است، برابر "متناقض" است.
فزون:میتوان از واژه های "پادگفتن/پادگو" نیز بکار برد که در دانشِ "منطق" بسیار شایسته هستند و به گمانم بیشتر کسانی که دانش "منطق" را دارند، از این واژه بیشتر پیشوازی میکنند!
بِدرود!
ناسازگار، نا همسان، نا همگون، پادواژه، در برابر، روبرو، همیستار، واژگون، خلاف آمد
همیستار یا همستیز خوبه
نا همگون
منافی
پارادوکس