بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .
قارون شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) توانگر شدن :
مپندار گر سفله قارون شود
که طبع لئیمش دگرگون شود.
سعدی ( بوستان ) .
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده زرین همان سگ است.
سعدی.
مپندار گر سفله قارون شود
که طبع لئیمش دگرگون شود.
سعدی ( بوستان ) .
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده زرین همان سگ است.
سعدی.