متموج
مترادف متموج: پرتلاطم، پرموج، متلاطم، مواج، موجدار
متضاد متموج: آرام
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - موج دار موج زننده . ۲ - خشمناک عصبانی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] دارای آشفتگی، پریشان.
مترادف ها
پرچین و شکن، موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرموج
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید