متملخ. [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) چشم برکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آن که بر میکند چشم را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تملخ شود. || رجل متملخ الصلب ؛ مرد سست پشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رجل متملخ العقل ؛ مرد بی عقل. ( از اقرب الموارد ).