متمرکز
/motemarkez/
مترادف متمرکز: تمرکزیافته، یک جا جمع شده، متوجه، معطوف
برابر پارسی: هسته گرفته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
تند، مشتاقانه، شدید، متمرکز، تشدیدی، پرقوت
متمرکز
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
متمرکز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آبراته AbrAte ( سغدی ) .
آبراته AbrAte ( سغدی ) .
ناوندیافته
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Centralized
ساختار سازمانی متمرکز ساختاری است که در آن یک گره یا تعداد کمی از آنها کنترل کل شبکه را در دست دارند.
ساختار سازمانی متمرکز ساختاری است که در آن یک گره یا تعداد کمی از آنها کنترل کل شبکه را در دست دارند.
سلام میخوام کل حقوقم را اهم از بازنشستگی جانبازی واز کارافتادگی کلی را بصورت یکجا برام واریز کنید متاسفانه من و همسرم فقط ماهانه مبلغ پنج میلیون و هفتصد دریافت میکنیم اگر درست نکنید مجبورم شکایت کنم باتشکر
همگرا
کُیانش یافته، کُیانش گر، کُیانش شده، کُیانش مند= متمرکز
کانونمند
آمیخته واژه ی �کانونمند� را می توان بجای واژه ی از ریشه عربی �متمرکز� بکار برد. همچنین، بجای واژه ی �تمرکز�، بسته به مورد، می توان از آمیخته واژه های �کانونگرایی� یا �کانونمندی� سود جُست. ( آمیخته واژه های �کانونمند�، �کانونمندی� و �کانونگرایی� �به واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/02/blog - post_37. html
آمیخته واژه ی �کانونمند� را می توان بجای واژه ی از ریشه عربی �متمرکز� بکار برد. همچنین، بجای واژه ی �تمرکز�، بسته به مورد، می توان از آمیخته واژه های �کانونگرایی� یا �کانونمندی� سود جُست. ( آمیخته واژه های �کانونمند�، �کانونمندی� و �کانونگرایی� �به واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/02/blog - post_37. html
خیلی ساده میشه بجای واژه های تمرکز یا زوم کردن روی چیزی یا کسی از واژه ی� ریز شدن روی کسی یا چیزی� بهره برد!
یکسو
همگرا/ همگرایی/ همگرایش