متمرق

لغت نامه دهخدا

متمرق. [م ُ ت َ م َرْ رِ ] ( ع ص ) اسب فربه شدن گرفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

متمرق. [ م ُ ت َم َرْ رَ ] ( ع ص ) رنگ کرده به مریق یا به زعفران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رنگ کرده به زعفران و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). جامه رنگ کرده به عصفر یا زعفران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

بپرس