متم
لغت نامه دهخدا
متم. [ م ُ ت ِم م ] ( ع ص ) تمام کننده. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). تمام کننده و کامل کننده. ( ناظم الاطباء ) : یریدون لیطفؤ انوراﷲ با فواههم واﷲ متم نوره ولو کره الکافرون. ( قرآن 8/61 ). || زنی که نزدیک رسد ایام زادن او. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که ایام زادن وی نزدیک باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
فرهنگ فارسی
جای انقطاع رگ ناف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُتِمُّ: تمام کننده - کامل کننده
معنی مُّتُّمْ: مُردید
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)
معنی مُّتُّمْ: مُردید
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)
wikialkb: مُتِم
پیشنهاد کاربران
مِتِم=می خواهم درزبان لکی وکردی به کارمی رود وهنوزهم کاربرد داردد.
مِتِم=مِی تِم =از خواستن می آید و در زبا گروهی از لک ها به صورت ( مَگِستم= همان می می خواستم ) به کارمی رود . مگواستم یا می گواستم =و می خواستم سیر تکمیل کلمه می باشد . ( مِی گتِم ) =همان مگستم است که به خاطر تلفظراحت تر گ حذف شده است و به شکل مِتم درآمده است .
... [مشاهده متن کامل]
مِتِم=مِی تِم =از خواستن می آید و در زبا گروهی از لک ها به صورت ( مَگِستم= همان می می خواستم ) به کارمی رود . مگواستم یا می گواستم =و می خواستم سیر تکمیل کلمه می باشد . ( مِی گتِم ) =همان مگستم است که به خاطر تلفظراحت تر گ حذف شده است و به شکل مِتم درآمده است .
... [مشاهده متن کامل]