متلمی

لغت نامه دهخدا

متلمی. [ م ُ ت َ ل َم ْ می ] ( ع ص ) گونه ای که برگردد و یا گندم گون شود، مأخوذ از «لمی ». ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). پژمرده رنگ یا گندم گون. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تلمی شود.

متلمی ٔ. [ م ُ ت َ ل َم ْم ِ ءْ ] ( ع ص ) برگزیننده برای خود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || زمینی که فراگیرد و پوشد، مأخوذ از «لماء». ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). پوشنده زمین. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تلمؤ شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس