متلمظه

لغت نامه دهخدا

( متلمظة ) متلمظة. [ م ُ ت َ ل َم ْ م ِ ظَ ] ( ع ص )قَید بعیره ؛ المتلمظة؛ هر دو دست فراهم آورده بست شتر را چنانکه بساید دستی دست دیگر را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). هر دو دست شتر را فراهم آورده به هم بست آنها را طوری که این دست به آن دست سائیده شد. ( ناظم الاطباء ). پیوستن دستهای شتر تا اینکه بساید لِنگ به لِنگ دیگر. ( شرح قاموس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس