متلألی ٔ. [ م ُ ت َ ل َءْ ل ِءْ ] ( ع ص ) روشن و تابان. اسم فاعل از تلألؤ که بر وزن تفعلل است رباعی مزید مأخوذ از لؤلؤ که به معنی مروارید است و این قسم اشتقاق از جامد در کلام عرب مستعمل است... ( غیاث ) ( آنندراج ). درخشان و تابان و تابدار. ( ناظم الاطباء ) : به برج طالعش از نور کوکب او متلألی گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284 ). و رجوع به تلألؤ شود.