دیکشنری
مترجم
بپرس
متلاطم کردن
مترادف متلاطم کردن
: طوفانی کردن، متموج کردن، پرموج کردن، مواج کردن، آشفته کردن، مغشوش کردن، ناآرام کردن، بحرانی کردن، آشوبناک کردن، به آشوب کشاندن
معنی انگلیسی
:
fret
,
toss
,
trouble
دنبال کنید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها