متلاطم
/motelAtem/
مترادف متلاطم: طوفانی، متموج، آشفته، آشوبناک، ناآرام، آشوب زده، بحران زده، بحرانی، مغشوش
متضاد متلاطم: آرام، امن
برابر پارسی: توفانی، برهم خورده، خروشان، پرموج
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بهم لطمه زننده تپانچه زننده . ۲ - تلاطم دارنده دارای تلاطم : دریای متلاطم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] ناآرام، آشفته.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
مضطرب، متلاطم، پر هیجان
متلاطم
متلاطم
متلاطم، یاغی، متمرد
تند، متلاطم، توفانی، طوفانی
متلاطم، توفانی، طوفانی، پر اشوب، مواج، کولاک دار
متلاطم، وحشت زده و عصبی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مث سگ سلاخ خونه
لهجه و گویش تهرانی
در حال تلاطم
لهجه و گویش تهرانی
در حال تلاطم
موّاج
موج خیز ؛ پرموج.
معنی متلاطم: ناآرام و نا امن
متضاد متلاطم:آرام و امن
تک لغت:م ت ل آ ط م
لغت های مشترک متلاطم:م و م
نتیجه متلاطم:معنی و متضاد و لغت مشترک و تک لغت امیدوارم راضی باشید
متضاد متلاطم:آرام و امن
تک لغت:م ت ل آ ط م
لغت های مشترک متلاطم:م و م
نتیجه متلاطم:معنی و متضاد و لغت مشترک و تک لغت امیدوارم راضی باشید
پر اشوب
جوشنده
دارای عواطف تند ، پرشور
نا آرام_ برانگیخت
جوشان