متلاحق

لغت نامه دهخدا

متلاحق. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) رسنده یکی به دیگری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). متوالی و پی در پی و مسلسل و صفهای متصل هم. ( ناظم الاطباء ).رجوع به تلاحق شود. || دست به هم رسانیده. || زیاده شده. || افزون گشته یکی پس از دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ عمید

پی در پی، متصل به یکدیگر.

پیشنهاد کاربران

بپرس