متلاحز. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) درختان تنگ با هم پیوسته. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). درختان ستبر هنگفت و به هم پیوسته. ( ناظم الاطباء ). || خلاف یکدیگر آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گروه بر هم شوریده که سرنگون کنند همدیگر را. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تلاحز شود.