متقوی. [ م ُ ت َ ق َوْ وی ] ( ع ص ) توانا. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). توانا و قادر. ( ناظم الاطباء ) : مدد و معاونت ایشان در تمشیت آن کار متقوی شود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 259 ). || دلاور و دلیر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تقوی شود.