متقن

/motqan/

مترادف متقن: استوار، مثبت، محرز، محکم، مستند

متضاد متقن: غیرمتقن

معنی انگلیسی:
firm, solid

لغت نامه دهخدا

متقن. [ م ُ ق َ ] ( ع ص ) استوار و محکم. ( غیاث ) ( آنندراج ). استوار. مبرم. متین. رزین. محکم. مستحکم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
یگانه گشته از اهل زمانه
به الفاظ متین و رای متقن.
منوچهری.

متقن. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) آن که استوار و محکم کند کار را. ( آنندراج ). محکم کننده. استوارکننده. ( فرهنگ فارسی معین ). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید کاری را. ( ناظم الاطباء ). || آن که بدرستی و استواری چیزی را میسازد. ( ناظم الاطباء ).

متقن. [ م ُت ْ ت َ ق ِ ] ( ازع ، ص ) بیگمان داننده. ( آنندراج ). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

محکم، استوار
( اسم ) محکم کننده استوار کننده .

فرهنگ معین

(مُ تْ قَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . )استوار گردیده ، محکم شده . ۲ - (ص . ) محکم ، استوار.
(مُ تْ قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) محکم کننده ، استوارکننده .

فرهنگ عمید

محکم، استوار.

پیشنهاد کاربران

ریشه عربی یا فارسی؟
حتمی
مقتدر
Firm, convincing
firm, convincing, proven
محکم ، استوار ، شدید
Well - established
محکم
تلفظ: مُتقَن

بپرس