متقلنس

لغت نامه دهخدا

متقلنس. [ م ُ ت َ ق َ ن ِ ] ( ع ص ) کلاه دار. ( آنندراج ). کلاه پوشنده. ( منتهی الارب ) : و تمامت... را از پوشندگان خمار و متقلنسان به کلاه و دستار چون رمه گوسفند از شهر بیرون راندند. ( جهانگشای جوینی ). تا به اضطرار به زی ختا متلبس و به کلاه ایشان متقلنس گشتند. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به تقلنس شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس