متقلد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه قلاده بر گردن انداخته . ۲ - کسی که امری را بعهده گرفته : و از اکابر و متعینان کرمان ... که هر دو متقلد منصب قضا بودند ... همراه ایشان بودند جمع : متقلدین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مقلد، پیروی کننده.
پیشنهاد کاربران
کسی که قلاده به گردن آویخته است، مراد پیرو بودن است:
( شیطان صبی متمرد بود و سلطان هوی متقلد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
( شیطان صبی متمرد بود و سلطان هوی متقلد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
پیرو ، مطیع