متقلب درون جامه ناز
چه خبر دارد از شبان دراز.
سعدی ( کلیات چ مصفا، ص 479 ).
|| مردم نادرست. ( ناظم الاطباء ). دغلکار. فریبنده. ج ، متقلبین. ( فرهنگ فارسی معین ). ناسره کار.صاحب تقلب در عمل و در سخن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || برگردانیده شکم. ( ناظم الاطباء ). || سرنگون شده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). واژگون شونده. ( فرهنگ فارسی معین ). || چست و چالاک. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || واژگون کننده هر چیزی. ( ناظم الاطباء ). || کسی که در کاری به نفع خود و به ضرر دیگری عمل کند. ( فرهنگ فارسی معین ).