متقعقع. [ م ُ ت َ ق َ ق ِ ] ( ع ص ) طریق متقعقع؛ راه دور و دراز که رونده اش را کوشش تمام لازم آید. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کوچ کرده با شور و غوغا و سفر دورودراز. ( ناظم الاطباء ). || به زور خراج گیرنده از مسافر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).