متقاعد کردن


مترادف متقاعد کردن: مجاب کردن، راضی کردن، قانع کردن، قبولاندن، قبولانیدن، متقاعد ساختن

برابر پارسی: باوراندن

معنی انگلیسی:
convince, persuade, retire, win, to convince, to pension off

مترادف ها

ensure (فعل)
تضمین کردن، متقاعد کردن، مطمئن ساختن، حتمی کردن، مراقبت کردن در

convince (فعل)
قانع کردن، متقاعد کردن

فارسی به عربی

اضمن , اقتنع

پیشنهاد کاربران

بپرس