متقاصر

لغت نامه دهخدا

متقاصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] ( ع ص ) اظهار کوتاهی نماینده و بازایستنده از امری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آن که باز می ایستد از کردار چیزی و آن که اظهار کوتاهی میکند. ( ناظم الاطباء ) : سلطان یمین الدوله محمود در آن واقعات اثرهائی نمودند که افهام و اوهام از کنه آن قاصر آید و قوت بشریت از آن متقاصر گردد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 36 ). و رجوع به تقاصر شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ص ) [ ع . ] (اِفا. ) بازایستنده از امری ، اظهار کوتاهی نماینده ، ج . متقاصرین .

فرهنگ عمید

کوتاه.

پیشنهاد کاربران

بپرس