متقارع. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) میان همدیگر قرعه زننده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مشغول به قرعه انداختن. ( ناظم الاطباء ). || نیزه زننده با هم. ج ، متقارعین. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تقارع شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قرعه زننده میان یکدیگر . ۲ - نیزه زننده با هم جمع : متقارعین . ۳ - برهم کوفته .
فرهنگ معین
(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - قرعه زننده میان یکدیگر. ۲ - نیزه زننده با هم .