متقابل
/moteqAbel/
مترادف متقابل: روبرو، رویارو، محاذی، هم راس ، دوسویه، دوطرفه
متضاد متقابل: متخارج، یک طرفه، یک سویه
برابر پارسی: رویارو، روبه رو، رو در رو
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) با هم روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو برابر . ۴ - ( شطرنج ) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشندو هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. روبه رو، مقابل.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین
دو طرفه، دو جانبه، متقابل
متقابل
پیشنهاد کاربران
دوسویه.
بِدرود!
بِدرود!
برابرش:متقابل.
برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
... [مشاهده متن کامل]
دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
... [مشاهده متن کامل]
دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه:
برابری: تقابل.
ناساز و ناسازی: منافی و منافات.
انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف.
داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه.
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض.
... [مشاهده متن کامل]
آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد.
بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف.
امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برابری: تقابل.
ناساز و ناسازی: منافی و منافات.
انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف.
داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه.
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض.
... [مشاهده متن کامل]
آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد.
بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف.
امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
همانند
درواقع ، همچنین ، برای من هم همینطور، یه ارتباط دو طرفه مثلا طرف میگه دوست دارم طرف مقابل میگه اوه حست متقابله! یعنی منم دوست دارم.
تعامل