متفرقه
/motefarreqe/
مترادف متفرقه: پراکنده، ناهمگون، نامربوط، متفرق ، غیررسمی
متضاد متفرقه: همگون
برابر پارسی: گوناکون، جور به جور، پراکنده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُّتَفَرِّقَةٍ: جدا جدا - متعدد - متفرق
ریشه کلمه:
فرق (۷۲ بار)
ریشه کلمه:
فرق (۷۲ بار)
wikialkb: مُتَفَرّقَة
مترادف ها
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه
گوناگون، متفرقه
متفرقه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی








چیزی که فرق میکند یا دیگری
جوراجور، گوناگون، پراکنده، دیگرها، جداگانه و. . .
اتوماسیون
ناکس. ناشناس.