متفرقه
/motefarreqe/
مترادف متفرقه: پراکنده، ناهمگون، نامربوط، متفرق ، غیررسمی
متضاد متفرقه: همگون
برابر پارسی: گوناکون، جور به جور، پراکنده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُّتَفَرِّقَةٍ: جدا جدا - متعدد - متفرق
ریشه کلمه:
فرق (۷۲ بار)
ریشه کلمه:
فرق (۷۲ بار)
wikialkb: مُتَفَرّقَة
مترادف ها
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه
گوناگون، متفرقه
متفرقه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
چیزی که فرق میکند یا دیگری
جوراجور، گوناگون، پراکنده، دیگرها، جداگانه و. . .
اتوماسیون
ناکس. ناشناس.