متفرق گردیدن گشتن

فرهنگ فارسی

( متفرق گردیدن گشتن ) ( مصدر ) متفرق شدن : از غلب. شوق جمیع اهل سنگر از مقر خود بر آمده بصحرا و بیابان متفرق گشتند .

پیشنهاد کاربران

از هم افتادن ؛ متفرق شدن. از هم دور افتادن : غلامانش کاریند و در ایشان رنج بسیار برده است باید که ازهم نیفتند. ( تاریخ بیهقی ) .

بپرس