متفرق گردانیدن

لغت نامه دهخدا

متفرق گردانیدن. [ م ُ ت َ ف َرْ رِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) متفرق گرداندن. پراکنده کردن :... او را چون هباء در مهب صبا آواره و متفرق گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

پیشنهاد کاربران

از هم برگرفتن ؛ پراکنده کردن. مقابل گرد کردن :
به سیم و زر نکونامی بدست آر
منه بر هم که برگیرندش از هم.

بپرس