متفرق ساختن

مترادف ها

disperse (فعل)
پریشان کردن، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان شدن

پیشنهاد کاربران

از هم برگرفتن ؛ پراکنده کردن. مقابل گرد کردن :
به سیم و زر نکونامی بدست آر
منه بر هم که برگیرندش از هم.
تفریق
تارانیدن

بپرس