متعین
/mote~ayyen/
مترادف متعین: توانگر، ثروتمند، دولتمند، غنی، متشخص، متمول، اعیان، متنفذ، بانفوذ، برجسته، ممتاز، ظاهر، آشکار، محقق، ثابت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آشکار شونده ظاهر . ۲ - مشخص ممتاز : مولانا یوسف شاه ... در فن کتابت مردی متعین بود . ۳ - محقق ثابت . ۴ - شخصی از طبق. اعیان جمع : متعینین .
لازم شونده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] سرآمد، برجسته.
۳. [قدیمی] مقرر، محقق.
پیشنهاد کاربران
مشخص، تعیین شده
ثروتمند - ممتاز - از بقه ی اعیان و اشراف